فـال حــافـظ

فال سارا خانوم! :-)

یاد باد آنـکه نـــهانــت نــظری بـا مـا بود
رقــم مِــــهـــر تـو بـــر چـــهــره مـــــا پـــیــــدا بود

یاد باد آنـکه چو چــشـمــت بـعتــابـم میـکُشـت
مُـعـجـز عـیـسـویت در لـب شکـرّخـــا بود

یاد باد آنـکه مَـهِ من کُــلـَه بــشکسـتی
در رکـــابـش مَــهِ نــو پــیـک جــهـان پــیـمــــا بود

یاد باد آنـکه رُخت شـمـع طـرب میــافــروخـت
وایـن دلِ ســوخـتــه پـــروانـه بــی پــروا بود

یاد باد آنـکه چـو یـاقُـــوت قــدح خــنده زدی
در میــان مـن و لــــعـل تو حـــکـایــــت ها بود

یاد باد آنـکه در آن بــزنــگه خُــلـق و ادب
آنــکه او خنــــده مـستــــانــه زدی صـــهـبـــا بود

یاد باد آنـکه صـبـــُوحی زده در مـجـلـس انـس
جــز مـن و یـار نبـودیـم و خُـــــدا با مـا بود

یاد باد آنـکه خـرابات نـشـیـن بود و مــست
آنـچه در مجلســـم امـروز کـم اسـت آنجا بود

یاد باد آنکه با صِــْلاح شما می شد راســــت
نظم هر گوهــــــر ناسـفـته کــه حــافظ را بود


* این پسرکِ دیوونه هم یه وبلاگ جدید زده و شروع کرده به نوشتن!

*همممم، نمی دانم چه بگویم!
هنوزم منتظرم!
فقط می تونم بگم که این چند روز شدیدا حوصله م سر رفته و بیشترش خونه نشسته بودم چیزی که امکان نداشت هیچ وقت! این چند روز یعنی امروز و دیروز!!

اکنون دل من شکسته و خسته ست...


حالم گرفته ست! دلهره دارم! حوصله م سر رفته!
چیز دیگه یی هم مونده؟!

این گل هیاهو فریدون رو حتما بشنوین اگه نشنیدین!
خاطره ش هم خیلی قشنگه!

کلا البومش رو می تونین از اینجا داونلود کنین.

*............................................

*هیچی دیگه!!
من باید یاد بگیرم اینطوری نشم و اینطوری نکنم!
امیدوارم خدا هر چی زودتر اون کمکش رو بکنه!!

*اون شبی با ش... رفته بودیم بازار! آخرش رفتیم از یه کبابی ایرانی (کباب الحجه) غذا گرفتیم. داخلش میز نداشت که! پیشنهاد دادم بریم لب دریا! عاااامو! خیلی سردد بووووود!!
نمی شد که نشست بیرون!‌ آخرش هم پشت ماشین نشستیم و خوردیم! جا هم تنگ!! خلاصه کلی حال داد! یه خاطره ای شده که دیگه فراموش شدنی نخواهد بید دیگه!

*خدااااااااااااااا!!! لطفــــــــــــــــا!!
این دو روز بعد از بارون رفتم قدم زنی! امروز رفتم باشگاه! مدرب هم بود! اما نموندم! برگشتم! تنبل شدم!  کلا افسردگی آدمو تنبل می کنه فکر کنم، یا نه؟ من اینجورم! به هر حال! از فردا باید برم!

*دلم گرفته...

این یارو فریدون خیلی قشنگ خونده!!

سرحال! :D

دیروز رفته بودم مدرسه!
قرار بود CDهای محمد رو بدم و همچنین دیداری با دوستان که نگرانشون بودم بدجور چون چند وقتی خبری نبود ازشون!
همه رو دیدم به جز همونی که می خواستم!

بعضیا هنوز هم مثل اینکه ناراحت بیدن از ما! نا..... تا منو دید صورتشو اونطرف کرد! اما خب از پشت هواسم شد که داشت نیگا می کرد!
بعدشم قورباغه‌! بچه ها اسمشو گذاشته بودن!
اون و یه دو سه تا از دوستاش که داشتن از بغل ماشین رد می شدن! زدن به ماشین! البته دوستش بود! منم از آینه دیدم! اومدن کنار پنجره رد بشه! نیگاشون کردم قورباغه گفت من نبــــــــودم!! این بود! منم هیچی نگفتم!
اما شانسم! وقتی می خواستن از خیابون رد بشن جلو منم خالی شد!
منم گاااز دادم و نزدیکشون ترمز کردم! ترسیدن حسابی و ضایع شدن!
مثلا می خواستن با من کل کل کنن!

اوه امروز هم که از باشگاه برمی گشتم! می خواستم تو خیابون بپچم یه ماشین داشت می یومد! فکر کرد من هواسم نیست و می رم جلوش! به همین خاطر بوق زد!
دختران دیگه! آخه دخترا اصلا نباید حق رانندگی داشته باشن!!
هیچی! اولش واسه اون بوق زد! بعدش که منو دیدن و دیدن وایستادم دیگه واسه کرم ریختن یه چندتایی زدن! منم پشت سرشون می رفتم عمدا آروم می فت و Signal دوتایی می زد!
اونا دوتا بودن! منم حال و حوصله هم نداشتم! وقتی سر خیابون خودمون رسیدم دور زدم!
حالا اگه کسی می بید باهام شاید منم خوشم میومد یکم مردم آزاری کنم! اما خب! خسته هم بیدم از باشگاه! حالش نبید!

*راسی! دیروز که نگران بدجور بیدم واسه اون یارو! آخرش دوستش با ای دی خودش انلاین شد!‌تا دید من گفتم سلاااااااااااااااام! گفت تحویل نگیر من دوستشم!
هیچی! نگرانیم برطرف شد!
قبلش تو ارکات نوشته بود:
Every Thing Will Come You Way Now!

گفتم کاش بشه! که شد!

فقط یه مشکل!!
خدایا! ای لاو یو!
می دونم بنده خیلی مزخرفیم! ولی دوستت دارم! کمک!!