*از روز سه شنبه که هوا طوفانی بود!
شبش شروع شد برف اومدن! تا الان که پنجشنبهس همینطور یک ریز داره می یاد!!
سالهای قبل سالی یه بار برف می یومد و تموم! امسال این دفعه دومه که سه روز طول کشیده!
و البته همه کلاس هایی هم که داشتیم Cancel
گفتمش بی تو چی می باید کرد؟
عکس رخسارهی ماهش را داد
گفتمش همدم شبهایم کو؟
تاری از زلف سیاهش را داد
وقت رفتن همه رو می بوسید به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من .. انتظارسر راهش را داد!!
اون روزی دوتا امتحان تو یه روز داشتم! یکی ۲ تا ۳ اون یکی ۳ تا ۴! دوتاش هم سخت! گذاشتم گذاشتم شب امتحان رفتم کتابخونه و ۴ ساعتی خوندم. و صبح تا قبل از ساعت ۲، انصافا بد نبود!یکی ۱۸.۵ از ۲۵... اون یکی ۸ از ۱۰.
امروز یه امتحان شدیدا سخت داشتم که ۲ از ۲۵ آوردم firstش رو! قرار شد بخونم شدید و جبران کنم... مووند مووووند موووند ۶ روز بیکاری قبل هیچ خبری نشد تا اینکه روز قبل از امتحان اومد و تصمیم گرفتم باز می رم کتابخونه و یه ۶ ساعتی می خونم، که دیروز بود!
برف اومد!
ددد! به من چه؟ برف اومد دیگه!!
پی نوشت: اولین باره یه امتحان رو پیچوندم! حالا ایشالله می ذاره make upش رو بدم!