چهارشنبه امتحان نداشتیم و خونه بودم!
ولی بقیه دبیرستان و راهنمایی ها هم امتحان داشتن! حموم کردم و تازه در اومدم که یه شماره یی که نمی شناختم زنگ زد به مبایلم! جواب دادم صدای:‌

-الو سلام (تند بخونین)
*سلام
خوبی؟
ممنون
-شناختی؟!
آره!
-کوالا هستم!‌
بله بفرمایین!؟
-اوندفعه گفتی می خوای حرفایی که ..... پشت سر من زده رو بگی و ...
تو یکم بیکاری نه؟!
-چرا؟! خواب بودی؟
نه! همینجوری می گم! آخه چیکار داری، به من چه که چی گفته!
-آخه می خوام بدونم با من چشه این؟!
هیچی بابا! چیزیش نیست! طبیعتش اینجوریه! آدم ندیده می دونی یعنی چی؟
-آره
اینه آدم تازه به دوران رسیده! می دونی که یعنی چی؟
-آره
خب! همین یعنی افتخار می کنه وقتی می ره پیش یکی می گه من فلان دختر رو می شنسام و اینا ...
-اااا،
راسی! می خواستم یه چیزایی رو بهت بگم، اون روزی یادته که زنگ زدی که تمومش کنیم و اینا!؟
-آره
اونروزی از صبحش من می دونستم همونطور که متوجه شدی! این صبحش داشتم می رفتم مدرسه بدشانسی اینم باهااام بود، می دونی بهم چی گفت؟ حالا به من ربطی نداره راسته یا دروغه، ولی اومد با خنده یعنی در حالی که داشت می خندید گفتش که : احمد احمد، می دونی؟ اون اصلا تو رو دوست نداره! اون منو دوست داره!!!!!!

-چـــــــــــــــــــــــــــــی؟!! بهعععععععععععع! آ ه ه ه ه ه ! با اون تیپش!!!! نگاه اینو رفته گفته که من اونو دوست دارم!!!! (اینجاش با یکی که بغل دستش وایستاده بود حرف می زد! بعدش هم یه چندتا دیگه از این صداها درآورد!)
چته؟! کجایی؟!!!
-من، الان تو ....    :))
بله؟
-هیچی! خب دروغ می گه بابا! اصلا اون کیه یا چیه که من؟ آه ه ه ه ه!
نمی دونم دیگه، راسی اسمتو بدجور پخش کرده و اینا و داره پشت سرت حرف بد می زنه و ..... آهان راسی تو رفتی به ش.... گفتی که من ای دی تو پخش کردم نه؟ فکر می کنی من این کار رو کردم؟!
-نه بهم ثابت شد که تو نیستی!
آهان خدا رو شکر! (با لحن تمسخر) راسی اوندفه چی می گفتی! که تو نرفتی اصلیتم رو پخش نکردی؟
-آره من شنیدم که تو فکر می کنی من رفتم به همه گفتم که تو افغانی هستی!
کی بهت گفته؟
-شامانی
اون اشتباهی فهمیده! من افتخار هم می کنم اوکی؟ به من ربطی نداره اگه تو مشکلی داری با اینا!
-بابا چرا باور نمی کنی می گم من پخش نکردم!
صبر کن یکم! حرفمو نمی فهمی! گفتم واسم مهم نیست! همه می دونن که من کجاییم! گفتم خجالتی نمی کشم! هر کی منو می شناسه می دونه که افغانیم اوکی؟! منظورم این بود!
آهاان راسی، اون ..... اینم اونروزی بهم گفت که تو دوستات بهت می گن که رفتی به ..... پشت کردی با یه افغانی دوست شدی؟! بعدشم تو رفتی به حلیم گفتی که من نمی خوام با این دوست باشم و اینا!؟
- نه به خدا! اصلا واسم مهم نیست من! خب هر کس یه اصلیتی داره من آبادانی ام تو افغانی و هر کی یه چی!
اا؟ خب! به من ربطی نداره! اهان راسی رفته فامیلت رو هم به چند نفر گفته! و اینا
- می دونی؟ یه ادمایی می یومدن یکی با ای دی ........(یادم نیست) می یومد فحش میداد! فحشای بد و ...... بعدش می یومد می گفت:«نه ...... کامپیوتر داره! کامپیوترشو از نیو هورایزن گرفته و .....» من می گفتم خب به من چه؟! و ....
می دونی؟ شخصیتت رو خیلی بردی پایین! دیگه شخصیتت مثل قبلا نیست دیگه واسه منم شخصیتت مثل قبلا نیست!
-یعنی چی؟
همین! اینگه با یه آدایی مثل اینا چات می کنی؟ این که می گه ای دی تو از یکی به اسم هادی گرفته! تو چرا با اون چت می کنی؟!
-چی؟؟؟ هادی کیه؟ من اصلا همچین کسی رو نمی شناسم
اصلا ببخشید! به من ربطی نداره من فضولی کردم!
-نه چرا باور نمی کنی ببین ...
چی؟؟؟ یعنی تو از من می خوای که حرفای تو رو باور کنم؟! بعد از اون کارایی که کردی می خوای به تو اعتماد کنم؟! بعد از اون کارا از من توقع داری که به تو اعتماد کنم؟!(آمپرم رفت بالا!)
-نه، من از تو هیچ توقعی ندارم!(اینجاش رو آروم گفت!)
می دونی امسال چقدر اذیتم کردین؟! امسال اصلا بدترین سال تو عمرم بود! بین سه نفر افتاده بودم که غیر نامردی و اینا دیگه کاری نداشتن....
-یعنی منم به تو نامردی کردم؟؟
تو اصلا همون اولش چرا رفتی به این گفتی که می خوای جدا بشی!
-آخه من نمی خواستم تو ناراحت بشی! من چه می دونستم که اینجوریه! من که نمی شناختمش!
یعنی واقعا دخترا اینقدر بی عقلن که از رو قیافه تابلو این نمی تونن بفهمن؟!
-من نفهمیدم! آخه می گن ظاهر با باطن
نه اصلا! این حرفا همش چرته!
-خلاصه من نفهمیدم! یعنی واقعا هم من عذر خواهی می کنم از این کارم!‌ از این که اذیت شدی!
راسی اونم از دوست صمیمیت دیگه! .............................................................(زیاده!) اگه واقعا آدم خوبیه نجاتش بده این خیلی آدم چرتیه!
-باشه!
...
...
...
-من اصلا انلاین نمی شم! بعنی خونه جدیدمون خط تلفن نداریم! پسورمو دادم به دوستام واسم افلاینم رو چک کنن! دیشب هم Addت کردم!
تو مگه نمی خواستی قطع رابطه کنی؟!
-چرا خب کردیم دیگه!
خب چرا Addم کردی؟ خب می خوام رابطه دوستانه داشته باشیم! حالا اشکالی داره IDمو داشته باشی؟! نمی خوای رابطه دوستانه با من داشته باشی؟
من:‌......
من جدا شدم به خاطر اینکه نمی خواستم از این رابطه ها داشته باشم! بعد از اون که شده بود دیگه نمی خواستم دوباره تکرار بشه و اینا! اولاش هم نمی خواستم! ما تو باص خب شد بعدشم تا فکر نکنی که من نامرد و بازی می کردم و نیمه راه ول کردم اومدم بهت زنگ زدم ....
(دقیقا همون دلیلی که من اول باهاش رابطه رو صمیمی تر کردم! خواستم اینو بگم بعد پشیمون شدم، یعنی قاط زده بودم از اونطرف هم مامانم می گفت بیا بابات می گه بیا برین واسه گواهینامه و ......)
ببین!... اممم، هیچی ولش!
- نه بگو!
هیچی ولش
- نه نه، احمد نگاه احمد! بگو! جون من بگو!
مگه تو جونم داری؟
ـآره!
نمی خواد ولش کن من الان باید برم بیرون!
- نه اول بگو بعد برو!
(یه ساعت داشت چونه می زد!)
ببین خداحافط دیگه من باید برم!
-خب باشه بعدا افف بذار واسم اونی که می خواستی بگی
نه نمی ذارم، نمی خواد
(خر تو خر شد یکم! منم عجله داشتم و اونم)
-خب ببین من بعدا بهت زنگ می زنم!
خداحافظ!
........

به ترتیب نیست! بعضی چیزا رو هم ننوشتم بعضیا هم یادم رفته! مثلا اینکه گفتم بابا ول کن این تلفن کیه؟ پولشو تموم می کنی! گفتش: تلفن یکی از دوستامه پولشم خودم انداختم توش!‌:)
و .......
خسته شدم!
 فعلا بای!

بازم تقلبی!‌ :D

هیچی! امروز امتحان زبان داشتیم!‌ :)‌ روز دوشنبه رفتم مدرسه به مصطفی هم گفتم بیاد! امتحان نداشتیم ولی چندتا کار داشتم. دیگه از اونجا مصطفی رو هم آوردم با خودم! یوسف رسوندمون! از همون دیروزش تلفنها و زنگ ها شروع شده بود!‌:))‌بچه ها که احمد هوامون رو داشته باش!‌ :))
اصولا هر وقت نزدیکای امتحتان زبان و اینا می شه من خیلی طرفدار و دوست دار پیدا می کنم! :دی
امروز هم اتوبوس نیومد دنبالمون. از احمدی تا فحیحیل با تاکسی رفتیم و اونجا هم که منتظر تاکسی بودیم یکی از بچه با باباش داشتن می رفتن سفارت و ما رو تو راه دیدن!‌خلاصه سوار شدیم و رسوندمون که واقعا دستش درد نکنه!
سر جلسه هم هی ورقه مو می گیرم بالا که بتونن ببینن بچه ها هی این مراقبه میاد می گه بذارش پایین!
راسی اول جلسه هم باز همون مراقبه مال راهنمایی بود!‌ همین که نشستیم دیدم ۵ ۶ نفری اومدن تو! از سرپرست گرفته تا معاون و ایناش! به این یارو گفتم ۲ نفر دانش آموز ۱۲ نفر مراقب؟!!
در اومد گفتش که شما کلاستون خیلی بالاست!
گفتم آره، طبقه سومه!‌:))   (پیش دانشگاهی طبقه سومه!‌)
خلاصه وسط کار مصطفی که پشتم نشسته بود رو بلند کرد برد اون دور نشوند! هر چند یه چند تا سوال اولی رو نوشت ولی خب ....
بعدش دید نه هر کی دور و برم هست رو مثل اینکه باید بلند کنه دیگه یه دفعه یی مهدی زاده به خودم گفت که بلند بشم و برم یه جایی دیگه بشینم! عجب جایی :)) تازه صتدلی رو هم اون ورتر گذاشت دیگه... :)) قرنطینه شده بودم!  جالب بود بچه ها همه یه طرف امتحان می دن من دور اونطرف!‌ البته خب به اندازه ای دور نبود که بازم نتونم به چند نفری نرسونم! تازه اینجا پشت ستون هم بود و مهدی زاده هم صورتش بیشتر اون طرف بود ورقه مو کامل می گرفتم بالا!‌ :))

*این بلاگ رولینگ اذیت می کنه!‌ نمی دونم دوباره چرا نمی تونم لینک ها رو به فارسی بنویسم!؟
* دوشنبه یکی زنگ زد. خودت می دونی کی! می گفت که وقتی شنیده که در موردش فکر بد کردم خیلی ناراحت شده و اینا! بعدش گفتش که اون احمقه هم مث اینکه باهاش دعوا کرده! خداییش اگه این مسخره بازیهاش رو نمی کرد همین که شنیده بودم باباشو در میاوردم! حالا ولش! بعدش گفتم یه جریاناتی هست باید برات بگم!‌گفت باشه واسم Off بذار! گفتمش IDتو ندارم!
گفت اوکی Addت می کنم منم گفتم خب باشه! دیگه هیچی! فعلا که خبری نیست!

امم راستی! شنبه امتحان مون با بقیه بود! بعدش سه شنبه داشتیم که فقط پیش ها بودن حالا ۵شنبه هم همینطوو و یکشنبه هم همینطور! خودمون تنهاییم!‌ :((

کاش همه ی امتحانا مث امتحان زبان می بود! اصلا نه دلهره ای نه خوندنی هیچی!‌  :P

حق صحبت

هـر آنـکـه جــــانـب اهـل خــدا نـگـــــه دارد
خـــداش در هـمـه حــال از بـلا نـگـه دارد

حدیث دوست نگویـم مگر بـحـضـرت دوست
کــــه آشــنا سخـن آشـنا نـگــه دارد

دلا مـعـاش چـنان کـن کــه گـر بـلـغـزد پـــــا
فـرشـتـه ات بـدو دسـت دعا نگه دارد

گـرت هواسـت کـه معـشوق نـگسلـد پـمان
نـگــاه دار سـر رشـتـه تا نگــــــــه دارد

صبــا بـر آن سـر زلـــــف ار دل مــــرا بـیـنــی
ز روی لـطـف بـگویـش که جـا نگـه دارد

چـو گـفتمش کـه دلــم را نگاه دار چه گفت
زدسـت بنـده چـه خـیـزد خـدا نگـه دارد

ســــرور زو دل و جــانــم فــدای آن  یـاری
کـه حــق صـحـبـت مـهـر و فــا نگـه دارد


غبار راه گذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد




امروز یه فال گرفتم
این شعر در اومد!
کسی می تونه دقیقا بگه فالم چیه؟! :)