اینم از این

والله چی بگم؟!

شرمنده تم دیگه خودتم می دونی من هیچ وقت اهل نوشتن و اینا نبودم!

حالا خدمت جنابعالی عرض کنم که جمعه دارم می رم مشهد! مامان رو می ذارم اونجا و دو روزی ممکنه تو هتل بمونم اگه عشقم کشید - حوصله فامیلا ندارم -  و بعد تهران!

البته ناگفته نماند که نامرد بزرگ مصطفی یه نامردیه بزرگی در حقمون می خواد مرتکب بشه انگاری!!‌ خنده داره اگه اینکارو بکنه.. ما می ریم تهران این می ره یزد؟!!!

خلاصه! ایشالله که خوش بگذره! التماس دعا!‌ و این صحبتها!

تا بعد...

فال

دل غمـــــدیده


یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد

آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیـــر ندانم زچه آزاد نکرد

کاغذین جامه بخوناب بشویم که فلک
ره نمونیم به پای عــلم داد نکرد

دل بامید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد درین کوه که فرهاد نکرد

سایه تا باز گرفتی زچمن مرغ سحر
آشیان درشکن طره شمشاد نکرد

شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زآنکه چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و زما یاد نکرد

غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز و فریاد نکرد؟!!