از ته دل می خندم

امروز یکشنبه ساعت حدودا ۳:۳۰!

و امروز ما نیز شکست خوردیم! و آنان که بر ما عزیزترین بودند بر جسدمان راه رفتن! و جشن بس عظیمی بر پای کردن!

آقا منی که خودم رو گرفته شدم امروز دست دوم شدم!‌!!‌   :)) و کسی منرا به دور انداخت!
و منی که اولین بار بود اعتماد می کردم! فکر می کنم که بدرد نخور شدم!

آری! در مورد او اشتباه کرده بودم! او را در تخیلاتم آنی تصور کرده بودم که نبید!
و اما الآن... بر خودم می خندم! البته با اجازه بزرگترا!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد