یک قطره هم نه! نیامده است! نمی گذارم! نگذاشته ام!!!

البته تا الان!!!

و اما او چرا جدیدی ننوشته است؟! جدی می گویم! تا حالا چندین بار که دلم گرفته است با رفتن به اینجا حالم بهتر شده است! الان که در بدترین ...

واما کاش دوستی یا خواهری مانند او می داشتم! خیلی دل سوز است!


خودم: بابا عاااااااادددددییی! ولش!! یه چیز عادی بود! خودتم که شک داشتی و می دونستی که اصلا به هم....................... جوونیه دیگه!!! واسم فرقی نداره!!! (آره جون خودم!!!!!)

و اما کاش کسی رو می داشتم که باهاش حرف بزنم و درکم کند! همین امید را از او داشتم!!!
نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا یکشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ http://zahra-hb.com

سلام:)
خیلی از این نوشته ات خوشم اومد:)
ببین باور کن میتونی منو مثل خواهر خودت بدونی. نمیدونم که خواهر داری یا نه ولی من حاضرم که خواهرت بشم:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد