بازم تقلبی!‌ :D

هیچی! امروز امتحان زبان داشتیم!‌ :)‌ روز دوشنبه رفتم مدرسه به مصطفی هم گفتم بیاد! امتحان نداشتیم ولی چندتا کار داشتم. دیگه از اونجا مصطفی رو هم آوردم با خودم! یوسف رسوندمون! از همون دیروزش تلفنها و زنگ ها شروع شده بود!‌:))‌بچه ها که احمد هوامون رو داشته باش!‌ :))
اصولا هر وقت نزدیکای امتحتان زبان و اینا می شه من خیلی طرفدار و دوست دار پیدا می کنم! :دی
امروز هم اتوبوس نیومد دنبالمون. از احمدی تا فحیحیل با تاکسی رفتیم و اونجا هم که منتظر تاکسی بودیم یکی از بچه با باباش داشتن می رفتن سفارت و ما رو تو راه دیدن!‌خلاصه سوار شدیم و رسوندمون که واقعا دستش درد نکنه!
سر جلسه هم هی ورقه مو می گیرم بالا که بتونن ببینن بچه ها هی این مراقبه میاد می گه بذارش پایین!
راسی اول جلسه هم باز همون مراقبه مال راهنمایی بود!‌ همین که نشستیم دیدم ۵ ۶ نفری اومدن تو! از سرپرست گرفته تا معاون و ایناش! به این یارو گفتم ۲ نفر دانش آموز ۱۲ نفر مراقب؟!!
در اومد گفتش که شما کلاستون خیلی بالاست!
گفتم آره، طبقه سومه!‌:))   (پیش دانشگاهی طبقه سومه!‌)
خلاصه وسط کار مصطفی که پشتم نشسته بود رو بلند کرد برد اون دور نشوند! هر چند یه چند تا سوال اولی رو نوشت ولی خب ....
بعدش دید نه هر کی دور و برم هست رو مثل اینکه باید بلند کنه دیگه یه دفعه یی مهدی زاده به خودم گفت که بلند بشم و برم یه جایی دیگه بشینم! عجب جایی :)) تازه صتدلی رو هم اون ورتر گذاشت دیگه... :)) قرنطینه شده بودم!  جالب بود بچه ها همه یه طرف امتحان می دن من دور اونطرف!‌ البته خب به اندازه ای دور نبود که بازم نتونم به چند نفری نرسونم! تازه اینجا پشت ستون هم بود و مهدی زاده هم صورتش بیشتر اون طرف بود ورقه مو کامل می گرفتم بالا!‌ :))

*این بلاگ رولینگ اذیت می کنه!‌ نمی دونم دوباره چرا نمی تونم لینک ها رو به فارسی بنویسم!؟
* دوشنبه یکی زنگ زد. خودت می دونی کی! می گفت که وقتی شنیده که در موردش فکر بد کردم خیلی ناراحت شده و اینا! بعدش گفتش که اون احمقه هم مث اینکه باهاش دعوا کرده! خداییش اگه این مسخره بازیهاش رو نمی کرد همین که شنیده بودم باباشو در میاوردم! حالا ولش! بعدش گفتم یه جریاناتی هست باید برات بگم!‌گفت باشه واسم Off بذار! گفتمش IDتو ندارم!
گفت اوکی Addت می کنم منم گفتم خب باشه! دیگه هیچی! فعلا که خبری نیست!

امم راستی! شنبه امتحان مون با بقیه بود! بعدش سه شنبه داشتیم که فقط پیش ها بودن حالا ۵شنبه هم همینطوو و یکشنبه هم همینطور! خودمون تنهاییم!‌ :((

کاش همه ی امتحانا مث امتحان زبان می بود! اصلا نه دلهره ای نه خوندنی هیچی!‌  :P
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد