عادت

 

 

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من

ای حضورم از تو تازه  ای نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم

مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم

لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو

تجربه کردن مرگِ زندگی کردن بی تو

 

من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم

از سکوت و گریه ی شب به تو هجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم

خلوت خاطره هام رو با تو قسمت کرده بودم

 

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من

ای حضورم از تو تازه  ای نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم

مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم

لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو

تجربه کردن مرگِ زندگی کردن بی تو

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:44 ب.ظ http://cottage.persianblog.com

چه خوشگل شده اینجا .

ممد چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:48 ب.ظ

من که نظر ندادم ام خدایش خوگشل شده!

ریحانه جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ب.ظ http://reyhaneghasemi.persianblog.com

فقط عادت؟!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد