تهران

تهرانم..

*امروز هم دربند بودیم! ساعت حدود ۷  صبح حرکت کردیم و کوه نوردی بود تا الان که ساعت ۴ بعد از ظهره!

خوش گذشت! خیلــــــــــــــی حوش گذشت! با همه نق زدنهای بچه های بی حالی که باهام بودن! با همه بچه بازیا و قهر کردنهای دم به دقیقه شون! خیلــــــی زیادی خوش گذشت

دیدن مردم با صفای ایران! مردمی که واسه ورزش  و خوش گذرونی اومدن و جواب لبخندت رو با لبخند می دن! کسایی که راحت باهات دوست و رفیق می شن! وااااقعاا عاااالی بوود! هیشکی مثه ایرونی نمی شه!

*سه شب مشهد موندیم با عبدالله تو هتل قصر! باحال بود و نزدیک حرم هم بود! دعا هم کردم واسه همه اگه خدا دعای امثال ما رو قبول داشته باشه! :پی
بعد هم با قطار اومدیم تهران! یه جوون سرباز هم باهامون توو کوپه بود که اول که دیدم اومد زیاد خوشم نیومد اما آخر سر فهمیـــدم فوق العاده بچه باحال و روشنفکر و کلی هم باهوش بود! جدا من همیشه سرباز ها رو که می دیدم فکر می کردم همه بداخلاق و متعصب به جمهوری اسلامی ایران هستن! اما این بنده خدا هم شکایتش از مردم همین بود که همه همین فکر رو می کنن! ‌خیلی با هم رفیق و صمیمی شدیم! جدا ایرونی ها اصلا یه چی دیگه ن!

*دیشب فیلم زن بدلی رو دیدم تو سینما! عجـــــــــــــــــــب فیلمی بوووودااا خدا وکیلی! فیلم به این باحال ندیده بودم! فکر کنم بیشتر حالش هم به این بود که اولین بار بود تو ایران سینما می رفتم! با اینکه امکانات و غیره اش مثه اونور نمی شه اما عجب حالی داد! خندیدانهای مردم با هم!‌ دست زدنهاشون!‌ تیکه پروندانشون وسط فیلم!‌ :))‌ عااالی بود!‌ پیشنهاد می کنم حتما این فیلم رو ببینین!

 

فعلا..

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:28 ب.ظ

سلام !!!
تنهایی ها ها ها ...!!!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 ق.ظ

تا اونجای مطلبت که به تعریف از تهران و ایران و اینها بود که رسیدم خواستم برات بنویسم ؛ هلوای تن تنانی تا نخوری ندانی ؛ که چشم افتاد به اه و ناله ات برای زن بدلی - دیدم از اونهایی هستی که باید گذاشتشون بحال خوششون - چرا که : بدبخت انکه گرفتار عقل شد / خوشبخت انکه کره خر امد الاغ رفت.
خوش باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد