دلم تنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!

رفته به ش..... گفته که احمد نمی خواد با من دوست بشه! گفته که من همچین حرفی زدم! قبول دارم بدرفتاری کردم ولی بعد از اون کارایی که اون کرد حقشم بود!
اما...

رک باش

یه کاریش بکن دیگه!!!!

حوصلم سر رفت! می خوااااااااااااامت!
خدایا! کمکی  چیزی! ;o)
امممم! یکشنبه امتحان زیست داریم!

راسی دیروز پنجشنبه امتحان دینی داشتیم، از حسین بازم تقلبی گرفتن!‌:)) دیگه هیچی! قبل از امتحان برادرش رو دیدم که اومد! فکر کنم باباش رو هم دیدم! چون داشت از طرف همون ماشینه می یومد و من حدس زدم باباش باشه! اما خودش نبود! آخه امتحانم نداشتن برادرش هم مث اینکه کلاس تقویتی داشته که اومده! اما بعد از امتحان که دراومدم داشتم از جلو در مدرسشون رد می شدم دیدمش! داشت از طرف سرپرستی می یومد با یکی! نمی دونم منو دیده بود یا نه! اما مثل اینکه دیده بود! شایدم نه!
آخه نگام نکرد اصلا اما مثل اینکه یکم دستپاچه شده بود!
خلاصه! چندبار دیگه هم اومد بیرون و مث اینکه نگاه می کرد! همین...
باص هم دیروز زود حرکت کرد!
کاش اونم مثل من رک می بود! اگه می بود دیگه مشکلی نداشتیم!
خودش می گه! ۴شنبه هم گفت! رک بگو! احمد تو رکی بگو دیگه!
خب حالا که رک بودن خوبه پس باید خودشم باشه دیگه!!!!

* راسی! http://Orkut.com! خیلی باحاله! ایرانیا هم توش زیادن! چیزی که واسه من جالبه اینه که دخترای ایرانی هم مثل اینکه توش راحتن! چون حتی حجابیاشون هم عکسشون رو گذاشتن!!!