-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1383 21:12
Khodaya, plz, Khahesh mikonam okay?! Marg! okay? Jeddi migam shookhi nemikonam mobaleghe ham nemikonam hich kari nemikonam! man vaghean marg ro bar bargashtan be oon dowran o oon halata tarjih midam! Jeddan migam To midooni ke man che chizayi ro keshidam naa???? midooni dige! Ahan! nemitooni mano hey zende koni dobare...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1383 16:47
Today's fortune: You are kind-Hearted and hospitable cheerful and well liked . این از Orkut بود! مال امروز! درست نیست چیزاش دیروز بهم گفت که There's a Big suprise for u today همچین چیزی! اما هیچی نشد! *تو همین Orkut یکی هست خیلی شبیه اونه! خیلـــی! من اول دیدم تعجب کردم! البته اون خوشکل تر اما منظور اینه که قیافه شون...
-
شیطونی!!!
چهارشنبه 6 خردادماه سال 1383 19:12
سلام، امروز امتحان شیمی رو که گند زدم! فقط دعا کنین! *امروز یوسف اومده بود مدرسه با ماشینش! اینم فقط واسه شوخی و مسخره بازی میاد! مثلا اون روزی یه دسته دخترا رد می شدن! بینشون یکی هم بود که منو می شناسه و منم می شناسمش و خلاصه این یوسف از یکی از رفیقاش خوشش اومده بود! نمی دونم چش شده بید! خلاصه می گفت هیچی می خوام...
-
غــرور
دوشنبه 4 خردادماه سال 1383 15:14
لعنت بر این غرور که به هیچکدوممون اجازه نمی ده حرفمون رو بزنیم!!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 خردادماه سال 1383 20:47
دلم تنگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!! رفته به ش..... گفته که احمد نمی خواد با من دوست بشه! گفته که من همچین حرفی زدم! قبول دارم بدرفتاری کردم ولی بعد از اون کارایی که اون کرد حقشم بود! اما...
-
رک باش
جمعه 1 خردادماه سال 1383 15:29
یه کاریش بکن دیگه!!!! حوصلم سر رفت! می خوااااااااااااامت! خدایا! کمکی چیزی! ;o) امممم! یکشنبه امتحان زیست داریم! راسی دیروز پنجشنبه امتحان دینی داشتیم، از حسین بازم تقلبی گرفتن!:)) دیگه هیچی! قبل از امتحان برادرش رو دیدم که اومد! فکر کنم باباش رو هم دیدم! چون داشت از طرف همون ماشینه می یومد و من حدس زدم باباش باشه!...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1383 13:58
چهارشنبه امتحان نداشتیم و خونه بودم! ولی بقیه دبیرستان و راهنمایی ها هم امتحان داشتن! حموم کردم و تازه در اومدم که یه شماره یی که نمی شناختم زنگ زد به مبایلم! جواب دادم صدای: -الو سلام (تند بخونین) *سلام خوبی؟ ممنون -شناختی؟! آره! -کوالا هستم! بله بفرمایین!؟ -اوندفعه گفتی می خوای حرفایی که ..... پشت سر من زده رو بگی...
-
بازم تقلبی! :D
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1383 20:23
هیچی! امروز امتحان زبان داشتیم! :) روز دوشنبه رفتم مدرسه به مصطفی هم گفتم بیاد! امتحان نداشتیم ولی چندتا کار داشتم. دیگه از اونجا مصطفی رو هم آوردم با خودم! یوسف رسوندمون! از همون دیروزش تلفنها و زنگ ها شروع شده بود!:))بچه ها که احمد هوامون رو داشته باش! :)) اصولا هر وقت نزدیکای امتحتان زبان و اینا می شه من خیلی...
-
حق صحبت
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 18:06
هـر آنـکـه جــــانـب اهـل خــدا نـگـــــه دارد خـــداش در هـمـه حــال از بـلا نـگـه دارد حدیث دوست نگویـم مگر بـحـضـرت دوست کــــه آشــنا سخـن آشـنا نـگــه دارد دلا مـعـاش چـنان کـن کــه گـر بـلـغـزد پـــــا فـرشـتـه ات بـدو دسـت دعا نگه دارد گـرت هواسـت کـه معـشوق نـگسلـد پـمان نـگــاه دار سـر رشـتـه تا نگــــــــه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1383 23:14
باورم نمیشه چشمات بره مال دیگرون شه با غریبه آشنا شه با غریبه مهربون شه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 15:01
پیدا کردم!!!!! پیدا کردم!!!!!! الان دیگه فکر کنم Backgroundش هم درست شده باشه! می خواستم همینجوری باشه که عکسه ثابت باشه و نوشته روش به اصطلاح قل بخوره! نمی تونستم، ولی بلاخره کشفش کردم! خیلی کیف می ده وقتی خوده آدم بدون کمک یه چیزی رو پیدا می کنه! بازم مث اینکه عکسه زیادی بزرگه!
-
Movable Type
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1383 15:59
اونروزی تو http://Caspianblog.com ثبت نام کردم! امروز یه ایمیل رسیده بهم! اکاونتم درست شده! اما چیزی سر در نمیارم ازش فعلا! :( اما انگاری این ام تی خیلی باحاله! راسی اینم آدرس من: http://pouya.caspianblog.com
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1383 00:33
....... پی ام داد که احمد هستی!؟ بمون کارت دارم گفتم اوکی من شک کردم که راجع به اونه! بعد دوباره گفتم چی شده؟ گفت بذار الان میام! گفتم در مورد چیه؟ گفت در مورد .....(اون). یه جوری شدم! یه حس دلشوره که دیگه چی شده؟! بازم حرفی شده؟ بازم می خوان چی بگن؟ و اینا .... خلاصه زنگ زدم به .. با یه حالتی که مشغوله می گه بابا می...
-
تقلبی!
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1383 20:43
شنبه امتحان ریاضی بید! هیچی خرابش کردیم اما امروز امتحان فیزیک! از همون اولش یکی از این مسولای جلسه نامرد که حتی نمی شناسمش منو برد نشوند جلوی جلوی! وسط کار که نشسته بودیم گفتم: آقا شما کلاس ندارین؟! :)) هیچی دیگه!بازم خوشبختانه کار خودمون رو کردیم و تقلبی کردیم! گواهینامه هم که بابام نمی دونم می خواد بگیره یا نه! سر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1383 20:33
امروز یه جور دیگه یی دلم گرفته! همه چی به گند کشیده شد! بعضی وقتا دلم می خواد خدا باهام حرف بزنه!
-
امتحانات
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1383 01:36
روز چهارشنبه ماشین Toyota Prado آوردم خونه! ۴..۲ ماشین ۰ همیشه کیف می ده سوار شدنش! :) خلاصه خدا کنه بابام این گواهینامه بیچاره منو همین روزا بگیره که قبل از تموم شدن مدرسه هم باهاش برم! روز چهارشنبه آخرین روز مدرسه بود!قرار یه جشن علکی بگیریم که اونم نشد! ولی خب حال داد! اما بعد از اینکه مدرسه تعطیا شد یه احساس...
-
شب شعر
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1383 00:16
امشب مدرسه هم شب شعر بوده که من نرفتم! شامانی اومده بود پی ام داده که دوستت هم اومده بود! عجب تیپی زده بود و اینا :)) میگه اصلا آدم یه جوری می شد! باید بهش بگم باباااا! آدم غیرتی می شه هاان! بعدشم مهدی هم بوده! دیگه چی بنویسم از این چند روز.... آهان، همین یکشنبه بعدی اولین امتحان ترم هست! راسی تا یادم نرفته اینم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1383 18:51
وقتی خودت دودستی بگیری نقطه ضعفت رو به یکی بدی! نوقعی غیر از این داری که اونم ۲۴ ساعته ازش استفاده کنه و حالتو بگیره؟! کلا حرف هر کی روت تاثیر می ذاره زود می دونی!!!!؟ این بدترین خصوصیتت هست! اینو باید زودی از بین ببرم!
-
قالب
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1383 12:49
Background اینجا واسه کسی میاد؟ واسه من که نمیاد! نیاد! همینجوریش هم قشنگه مگه نه؟ ساده و قشنگ!
-
دریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1383 23:44
بیشتر از هر کاری قدم زدن لب دریاش کیف داد! اینهمه پول خرج اکوا پارک شد و اونقدر بازی و اینا! اما وقتی تنهایی لب دریا قدم می زدم بیشتر کیف کردم! وقتی رفتم نزدیکش... و سلام کردم! آره دیوووووونه م :P خسته م هست! خواب آلود! بچه ها هم بودن! والیبال هم بازی کردیم! خوش گذشت! اما زیاد سر حال نبودم امروز! یه جورایی ساکت تر از...
-
حوصله م سر رفته!
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1383 13:47
امروز اگه نرم بیرون می پوسم! بابا من چرا اینقدر بیرونی شدم!:)) خاطرات؟!!! اممممم هیچی! همچین چیزایی نیست! فقط کوشش می کنم که دیگه نبینم. اما دلم بدجور می خواد! ولی زورمو دارم می زنم دیگه! می گما بهتره که یه دفتر خاطراتی بگیرم! تا بتونم همه چی رو توش بنویسم! نـــه! اونم به درد نمی خوره! چون همیشه می ترسم یکی پیداش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 23:43
اممم کلا روز خوبی نبود! نمی خوام لوس بازی در بیارم ولی خب! همه چیز رو آتیش زدم! یعنی خاطرات رو... روز جمعه *امروز هم احمدی ......(ناظم) اول صبحی به منظور اذیت کردن مبایل رو گرفت و خلاصه تحویل مدیر داده شد! اگه دسته خودشون می بود مشکلی نبود! اما این مدیره!.........(هر چی فحش بلدین بذارین اینجا) خیلی پرته. یارو حرف حساب...
-
دانشگاه شریف در کیش
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1383 23:21
کی در مورد این دانشگاهی که تو کیش قراره باز بشه خبر داره؟! مزیتش واسه ما اینه که پولی هست. اما امتحانی چیزی نداره؟! بعدشم دانشگاه های پولی که تو کشورهایی مثل اردن و اینا هستن اگه رشته علمی(تجربی و ریاضی) خونده باشی می تونه هر رشته یی بری! یعنی مهم نیست که تجربی خوندی می تونی مثلا بری مهندسی کامپیوتر! اینم اینطوره؟!...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1383 14:05
این رو قشنگ نوشته: http://shahrzadkhanoom.blogsky.com/?PostId=30
-
Entertainment City
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1383 19:21
سلام، * روز پنجشنبه مدرسه یه اردویی تنظیم کرده بود که دانش آموزان رو به مدینه الترفیهیه ( Entertainment City ) ببرن! البته یه چند نفری انتخاب شده بودن که به قول شامانی همشون از اونایی اند که باید اخراج بشن! :))خداییش امسال مدیریت مدرسه خیلییییی ضایع ست! خلاصه اسم من چون نماینده کلاس هستم بود اما چون مجبور بودیم فرم...
-
سوال
جمعه 4 اردیبهشتماه سال 1383 19:19
یه سوال: وقتی یه خاطره بدی داشته باشی و بخوای فراموشش کنی! اونموقع یه آدم احمقی هم باشه که این خاطره بد و نقطه ضعف تو واسش سوژه ی خوبی شده باشه و هی یه .. خوری هایی هم بکنه! چطور می تونی اون خاطره رو فراموش کنی؟! نمی شه! تا وقتی که دهن اون آدم احمق رو جر ندی... (این رو باید می نوشتم!)
-
ساسافر الی زحل!
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1383 18:22
این رو تو یه روزنامه خوندم البته به عربی: از من پرسید: دوستم داری؟ گفتم: سوالی هست که جوابش را می دانی ... یک بار دیگر اصرار کرد: ولی نگفتی ... گفتم: وآیا عشق کلماتی هست که گفته شود؟ آره... اینطور جواب داد و گفت: پس چرا هزاران شاعر شعرهایشان را نوشتند و ملیون ها عاشق از اون کلمات استفاده کردند ... یا فقط تو عشق را می...
-
خسته
شنبه 29 فروردینماه سال 1383 20:09
*اممم، می دونی چیه؟! بدجوری خسته ام! تازه از باشگاه برگشتم! *فردا یعنی یکشنبه ۶تا تمرین! *اممم دیگه هیچی! به قول وبلاگ نویس ها نوشتنم نمی یاد همین دیگــــــه! آهان یه متنی بود می خواستم ترجمه کنم! حالا شاید بعدا کردم!
-
وداع
جمعه 28 فروردینماه سال 1383 18:04
باور نداره قلبم وقت وداع رسیده انگار که غم آتشی بر پیکرم کشیده * امممم، چی بگم؟! ۱ ماه کمتر از مدرسه مونده! و دیگه امتحانات. دلم تنگ شده! خودبخود دنبال دیدنشم! با همشون قطع رابطه کردم! با اونی هم که یعنی دوست من بود فقط یه سلام می کنم و تموم! کثافته رفته به همه هم گفته! اونروزی هم تو کلاس عمدا یه حرفایی در مورد کلاسی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 فروردینماه سال 1383 21:53
ّI love you God You know I do From the bottom of my heart ;) *تموم بدنم درد می کنه! از جمعه دوباره بدنسازی رو شروع کردم! آخه رمضان که اومد تنبل شدم و ولش کردم! اما اون موقع ها بدون برنامه می رفتم و فقط همینجوری تمرین می کردم! حتی نمی دونستم کدوم دستگاه مال کدوم قسمت بدنه:)) جمعه که رفتم یه مرده یی اومد گفت تو چی جوری...