-
عشق مو دریا ..!!!
یکشنبه 26 تیرماه سال 1384 01:03
برگشتم کویت! خیلی وقته.! از ۲۴ June. خلاصه جایتان خالی که بسی خوش گذشته است و همچنان می گذرد!! به زودی می خوام برم ایرااان! اما هی دارم عقب می اندازم آخه اینجا هم کلی داره خوش می گذره..!! *شدیدا عاشق البوم جدید کامران و هومان شدم! تک تک ترانه هاششش! آروم هاش که دیگه حرف ندارن! کارشون تووووپه!!! اولین البومیه که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 21:36
* دیگر منتظرت نمیشوم. باید بالا بروم... راحت باش! حتی اگر دلت خواست... به خودت افتخار هم بکن! حالا میتوانی بدون ترس از سقوط کردن یک گوشه از همان پایینها سایهات را بـچـسـپـی و یک زندگی مسالمتآمیز را دنبال کنی! من اما آنقدر سقوط کردهام که دیگر از هیچ ارتفاعی نمیترسم! حیف ! تو هیچوقت نمیفهمی از آن بالا دنیا را...
-
من آن موجم..
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 21:11
امشب هم Depresss !! کار دیگه یی دارم؟ درس؟نه وقت درس که می شه hyper می شم! باید یه کاری بکنم! یه تکونی به خودم بدم! این ترانه عشق است! صدای زنده بودن در خروشم به ساحل چون می آیم خموشم به هنگامی که دنیا فکر ما نیست برای مرگ هم در خانه جا نیست اگر خاموش بشینم روا نیست دل از دریا بریدن کار ما نیست من از تبار دریام از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1383 23:30
... !
-
منطق و آدمیت!
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1383 16:12
چند نفر مثل من معتقدن کسی که وقتی می خواد یه چیزی رو ثابت کنه نتونه داد نزنه و حتما باید سر صدا کنه و داد و بیداد راه بندازه آدم نیست؟!! بعد می گن ما آدم نیستیم و به ما زیادی عزت دادن!! *دانشگاه دولتی یکی از شهرهای بزرگ ایران قبول شدم! پولی البته! سالی ۴۵۵۰ دلار با خوابگاه و سرویس و همه چی! همین ترم بهمن هم قبول می...
-
عید!
شنبه 3 بهمنماه سال 1383 14:40
اولا عید همگی مبارک! یه بهبعی هم بیرون داره بع بع می کنه! می خوان ذبحش کنن! هر سال بابام عید قربان بابام اینکار رو می کنه! دیگه؟! همممم... راسی این متن پایینی ربطی به جی اف می اف نداره عزیزان!!! یهویی همه فکر کردن من از جی اف جدا شدم! آخه من جی افم کجا بیده؟! چون توش ناز کشیدن و اینا بود همه اینطور فکر کردن، فکر کنم!...
-
عشق یا وابستگی؟! That Is The Question
جمعه 25 دیماه سال 1383 17:26
در دریای عشق شنا کردم... قورباغه گازم گرفت فرار کردم!! *چه توقعی داره وقتی خودش بی اهمیتی می کنه و Ignore می کنه آدم قربون صدقه ش بره و هی بمیره براش!! نمی دونم آخرش چیه! اگه درست بشه خوبه!اما باید درست درست بشه! یا Perfect یا هیچ! همیشه وقتی تو یه مشکلی شدیدی می افتم شدیدا ته دلم به کمک خدا امیدوارم!! می دونم که...
-
بعد از مدتـــــــــــهــــــا!!
شنبه 19 دیماه سال 1383 20:36
* این اواخر خوش می گذشت حسابی! همه کارا و اوضاع هم توپس بود!! دیگه گشت و گذار و ایناااا!!! بعد! الانا یه کاری هست!اگه انجام بشه که تووووووووووووووپس می شه!!!!! پلیــــــــــــــــــــــــــــــــز خدایا!!!! اگه می شه دعا کنین لطفا!! خیلی واسم مهمه! اینکه طوری جور بشه کار که به نفعم باشه! اینجا حرف زندگی در میونه!!!...
-
این چند روز!!
شنبه 5 دیماه سال 1383 14:22
خب!! پنجشنبه رفتم دنبال عبدالرحمن و با هم رفتیم بپلکیم! اولش که اون باید از یه بانکی پولاشو در میاورد که تازه رسیده بود! دو بار زد که یه مقدار پول دربیاره. تو ورقه نوشته بود پسورد اشتباهه! بهش می گم تو مطمئنی همینه؟!!! می گه آره باباااا من خودم تا حالا چندبار درآوردم با همین پسورد! آخرش که زنگ زد خونه فهمید پسورد رو...
-
فـال حــافـظ
سهشنبه 1 دیماه سال 1383 02:13
فال سارا خانوم! :-) یاد باد آنـکه نـــهانــت نــظری بـا مـا بود رقــم مِــــهـــر تـو بـــر چـــهــره مـــــا پـــیــــدا بود یاد باد آنـکه چو چــشـمــت بـعتــابـم میـکُشـت مُـعـجـز عـیـسـویت در لـب شکـرّخـــا بود یاد باد آنـکه مَـهِ من کُــلـَه بــشکسـتی در رکـــابـش مَــهِ نــو پــیـک جــهـان پــیـمــــا بود یاد باد...
-
اکنون دل من شکسته و خسته ست...
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1383 23:08
حالم گرفته ست! دلهره دارم! حوصله م سر رفته! چیز دیگه یی هم مونده؟! این گل هیاهو فریدون رو حتما بشنوین اگه نشنیدین! خاطره ش هم خیلی قشنگه! کلا البومش رو می تونین از اینجا داونلود کنین. *............................................ *هیچی دیگه!! من باید یاد بگیرم اینطوری نشم و اینطوری نکنم! امیدوارم خدا هر چی زودتر اون...
-
سرحال! :D
سهشنبه 17 آذرماه سال 1383 15:58
دیروز رفته بودم مدرسه! قرار بود CDهای محمد رو بدم و همچنین دیداری با دوستان که نگرانشون بودم بدجور چون چند وقتی خبری نبود ازشون! همه رو دیدم به جز همونی که می خواستم! بعضیا هنوز هم مثل اینکه ناراحت بیدن از ما! نا..... تا منو دید صورتشو اونطرف کرد! اما خب از پشت هواسم شد که داشت نیگا می کرد! بعدشم قورباغه! بچه ها...
-
عکس!!
جمعه 13 آذرماه سال 1383 20:35
بلاخره! عکسه که تقریبا بعد از دو هفته گیرم اومد! بعدش هم حالش نبود بذارم! به قول وبلاگر ها نوشتنم هم نمی یاد! راسی سایزش زیاده، بهتره Save Target کنین! حال داشتین و خواستین، ببینین ! اوه راستی! وسطیه منم! تکمیل: نزدیک بود یادم بره، با اینکه ما کاره ای نیستیم: خلیج العربی Arabian Gulf تکمیل: خیلی ها از ترانه یی که تو...
-
مدینه الترفیهیة
جمعه 29 آبانماه سال 1383 22:54
آره! باز رفته بیدیم!! حال داد حسابی! بچه ها از قبل گفته بودن بریم و اینا! من هم عبدالرحمن رو برداشتم و رفتیم! قبل اینکه بریم زنگ زدم خونه خاله و گفتن که احمد ضیا نرفته! آقا منم گفتم من میام دنبالت! خلاصه دنبال اونم رفتیم و یه بلیط اضافی! بعدش هم اونروز فقط واسه عائله بود! یعنی خونواده ها و پسرا و مردا رو تنهایی نمی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 آبانماه سال 1383 11:06
کاش مسلمونا هم یه بویی از آدم بودن می بردن! نمی نشستن فقط به این و اون لقب کافر بدن!! و هر بلایی سرشون اومد قبول کنن و بگن:ما خدا داریم!!!
-
hi5.com
شنبه 16 آبانماه سال 1383 13:54
این hi5 هم یه چی مثل اورکاتِ! اما به نظرم باحالتره! مثلا می تونین روزنوشت هم بنویسین توش! ژورنال می گن آیا؟ همون! بیاین عضو بشین! فکر نکنم پشیمون بشین! از اینجا می تونید عضو بشید! اگه از این لینک بالایی عضو بشید به جمع دوستای منم اضافه می شید! منم که جدیدم از تنهایی درمیام! پس منتظرتونم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 18:47
Mirror World The mirror world that I once knew, Is before me and yet far away. My dearest love is within it's grasp, So I have to get back there someway. Each second I'm held here is like hours... Each minute is like eons of time... And yet I know not what to do, To get back to the world that is mine. To the world...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 آبانماه سال 1383 00:46
هیچی! زیادی به خودش گیر داده بود این س....! زیادی سخت می گرفت! همچین بگی نگی سوء تفاهمه برطرف شد!
-
:دی
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1383 17:51
می دونی! مشکلات من اونقدرا کم نیست! یه مشکل دیگه هم روش اضافه می شه! امروز می خوام همش چرت و پرت بگم! کسی نخونه دیشب! دیشب که چه عرض کنم امروز دیگه! چون دیشب مامانم رو با دو تا از دوستاش بردم جهراء سفره داشتن اونجا! بعد من خودم رفتم خونه مصطفی اینا! تا اینکه اینا زنگ زدن و منم اومدم دنبالشون! خلاصه گفتن که! دعا...
-
خواب!
چهارشنبه 6 آبانماه سال 1383 09:40
تازه برگشتم! یه نیم ساعت یع ساعتی پیش! رفته بودم پیش پسرخاله ها! جهراء! بعد با اونا رفتیم دریا! پسر عموی مصطفی(مجتبی) هم بود! بعد! ش.... رو هم برداشتیم! رفتیم تا ساعتای ۴ یا ۴:۳۰ برگشتیم! بیرون کباب هم خوردیم از یه رستورانت ایرانی! که مزده چندانی نداشت! یعنی خوب نبود در واقع! الانم بدجور تشنه مه! مصطفی می گه به...
-
میکس :-)
شنبه 2 آبانماه سال 1383 15:28
حس نوشتن نیست همچین! *روز چهارشنبه بود که برگشتم کویت! تنها! همون شبش هم ساعت ۱۲ داداشم پپرواز داشت! بعد از اینکه رسوندمشون فرودگاه دو تا پسر خاله ها هم اومدن خونه ما! دیگه تنها بودیم! حال داد! من مسئول و همه کارها رو خودم بکنم و اینا! پول هم حسابی تو جیبم! بقیه روز جمعه ش اومدن! یعنی پس فرداش! حیف! نمی دونم چرا من از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آبانماه سال 1383 23:22
کل القصاید آه علی قلب هواه محکم فاض الجوی منه فظلماٌ یکتم ویحی انـــا بحت لهــــا بسرِِّه اشکو لها قلباٌ بنـــارها مغـــرم ولمحت من عینیها ناری و حرقتی قالت علی قلبی هواها محرم کانت حیاتی ولما بــانت بنئیها صار الـــــردی آه علیی ارحم کل القصاید من حلی عینیک من دفی ایدیـــــــــک کتبتن و قلتن هودی القصایـــد ، مش حکی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1383 16:03
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 مهرماه سال 1383 18:47
یه نفر پیدا نشد بشکنه سکوتم رو تا مگه آروم بشه دل دیونه من نمی دونم کی می یاد مثل خورشید مثل ماه توی تک ستاره ها چشم من مونده به راه دست رو قلبم نذارین من یه پاره آتیشم دارم از شدت غم قطره قطره آب می شم...
-
دانشگاه
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1383 21:33
جمعه نشد! به علت نامردی شدید بعضیا!!! امروز رفته بودیم دانشگاه آزاد مشهد! فردین(پسرداییم) رشته نرم افزار قبول شده رفته بود ثبت نام و انتخاب واحد. من و ارشاد هم باهاش رفتیم. درازش نکنم بعد از یه عالمه علافی آخر سر وقتی واستاده بودیم و فردین و ارشاد کدهای درس ها و اینا رو نیگا می کردن یه آخوندی اومد و به من گیر داد...
-
برگشتن به کویت عزیـــــــــــــز
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1383 14:30
بلیط گرفتم واسه فردا جمعه! ساعت ۴ به وقت ایران پرواز دارم! اما رو لیست انتظار، ولی خانومه گفت احتمالش زیاده. تازه بابام هم همچین راضی نیست فردا برم! خدایاااا فردا دیگه برگردم! هممم! هیچی قعلا! امروز بعد از ظهر هم قراره داییم اینا بیان! منم اینجا تلپم چون خونه مون مهمونه و حال ندارم زیاد! به هر حال! راسی یه لباس هم...
-
خوشگذرانی در ایران
دوشنبه 23 شهریورماه سال 1383 13:10
این چند روز اخیر خوش گذشت! تازه یه ساعت پیش شاید از خونه داییم برگشتیم! اونجا رفتم داانشگاه پسرداییم رو هم دیدم! یعنی دانشگاه ارشاد رو! داشنگاه باحالی بود! دیگه دیشبش بدنسازی هم رفتیم با ارشاد و دوستش! حال داد! همینا واسه الان بسه دیگه! آهاان! راستی می خوام همین هقته برگردم به امید خدا! همینا! فعلا خداحافظ
-
ایران ۳
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1383 18:37
هر وقت میام بنویسم بدونین که چـــــــــــــــــی؟! دوباره تنهام و دوباره حوصله م سر رقته دیگه!! پنجشنبه که فردین اومدش بعد شنبه هم رشاد روز شنبه هم رفتیم پارک! اما یکشنبه که خواهرشون داشت می یومد دوباره رفتن! امروز دوشنبه ست نه؟! یه هقته از وقتی که اومدم! اما انگار یه ماهی شده! حوصله م سر رفته دیگه! از این به بعد...
-
ایران
شنبه 14 شهریورماه سال 1383 18:09
سلام! :) واقعا همینطوره !!! حالا پنجشنبه که فردین پسر داییم با خونواده ش اومدن! بعد گشتیم و پلکیدیم و اینا! امشب هم قرار ساعت ۸:۱۵ سوغاتی یکی رو بدمم! بلوار سجاد! بعــــــــــد الانم یه آدم فوضول هی به مونیتور من خیره می شه!!!! یکی هم که داره می گرده! به قول دوست خوب به یه نتیجه می رسیم: اینجا ایران است! اما واقعا...
-
اینجا ایران است، صدای احمد
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1383 19:17
اینم ایران! فعلا که حوصله م سر رفته! اگه قرار باشه همینجوری باشه من خیلی زود از اینجا در می رم!!!! فوقش که دیگه به حالت مرگ برگردم هفته بعد خودمو می رسونم کویت! الان ویدیو سی دی اصلی علیرضا عصار رو گرفتم و نوار آریان ۳!!!! آره اومده! گفت همین پریشب رسیده نوارش سی دی ش هنوز نیومده! بدوین بخرین مثل اینکه قشنگه!!! بعدشم...